محل تبلیغات شما
اینطور به نظر رسید که خونه نبودن من بنوعی باعث وحشت مادرم و برادرامه که دست و پاشونو گم میکنن از چیزایی که پیش میاد و حضورم باعث دلگرمی پدرمه و فشارش پایین تره وقتی هستم. سعی کردم جو خونه رو عوض کنم اما اینکه خودم حالم افتضاحه غیرقابل انکاره. روز گذشته رو تماما تو خلوت اشک ریختم و نتونستم لحظه ایی جلوشو بگیرم و هیچی بندشون نمیاورد . دلتنگی و بیماری باهم فشار میارن و یجور حس افسردگی دارم. انگار مسئولیت زیادی به گردنمه و شدیدا تحت فشارم .

اَبَرمن (من به همون معنایی که توی فارسی میشناسیم)

عشق پیرانه سرم نمیرود از دل من

دوباره همون موضوع با موضعی متفاوت

باعث ,رو ,خونه ,بیماری ,بندشون ,هیچی ,جلوشو بگیرم ,ایی جلوشو ,لحظه ایی ,نتونستم لحظه ,بگیرم و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها